آبادان خبر _ در روایتهای رسمی از جنگ، اغلب نقش زنان در قابهایی کلیشهای و محدود خلاصه میشود. اما حقیقت آن است که پیروزی در دفاع مقدس بدون حضور فعال، چندوجهی و فداکارانه زنان ایرانی، غیرممکن بود. آنها نه تنها قربانیان منفعل جنگ نبودند، بلکه کنشگرانی فعال بودند که در چندین جبهه به طور همزمان میجنگیدند.
اولین و ملموسترین جبهه، ستادهای پشتیبانی جنگ بود. مساجد، مدارس و حتی خانهها به کارگاههای تولیدی کوچکی تبدیل شده بودند که در آن، زنان و دختران از هر سنی، شبانهروز به تهیه آذوقه، بستهبندی اقلام مورد نیاز، دوختن لباس و بافتن کلاه و شال برای رزمندگان مشغول بودند. این شبکه عظیم و خودجوش لجستیکی، ستون فقرات پشتیبانی از جبههها بود.
جبهه دوم، امداد و درمان بود. بسیاری از زنان به عنوان امدادگر، پرستار و پزشک، داوطلبانه به مناطق جنگی و بیمارستانهای صحرایی اعزام میشدند و در زیر شدیدترین بمبارانها، مرهم زخمهای مجروحان میشدند. داستان شجاعت و تخصص این زنان، بخشی درخشان اما کمتر روایتشده از تاریخ پزشکی جنگ است.
اما شاید مهمترین و استراتژیکترین جبهه، سنگر خانواده بود. در شرایطی که پدر، همسر یا برادر خانواده در جبهه بود، این زنان بودند که با صبری پولادین، بار سنگین اداره زندگی، مدیریت اقتصادی خانواده و از همه مهمتر، تربیت فرزندان را به دوش میکشیدند. آنها با نامهها و پیامهای روحیه بخش خود، آرامش را به قلب رزمندگان در خط مقدم تزریق میکردند و با تربیت نسلی که با فرهنگ ایثار و مقاومت بزرگ میشد، آینده انقلاب را تضمین میکردند. این مقاومت خاموش، صبورانه و پرصلابت، همان نیروی پنهانی بود که انسجام جامعه ایران را در برابر سختترین آزمون تاریخ معاصرش حفظ کرد.
دکمه بازگشت به بالا