استانهاسیاسی

پارادایم گمشده؛
حکمرانی با منطق «چاه» یا به رسم «خانه»؟

خوزستان جسمی است که خونش (نفت و گاز) را بی‌وقفه به قلب ایران پمپاژ می‌کند، اما خود از کم‌خونی مزمن و فرسودگی اندام‌ها رنج می‌برد. این تناقض مرگبار، محصول یک تصادف یا یک سوءمدیریت ساده نیست؛ این نتیجه‌ی یک فلسفه حکمرانی است: تضاد میان «منطق استخراج» و «منطق سکونت».

آبادان خبر؛ ابوالفضل امیری _ ده‌ها سال است که خوزستان نه به مثابه یک «خانه» برای میلیون‌ها ایرانی، که به مثابه یک «چاه» بی‌پایان از منابع نگریسته شده است.

در منطقِ چاه، تنها یک چیز اهمیت دارد: حداکثر برداشت در کمترین زمان. انسان، محیط زیست، فرهنگ و آینده، متغیرهای مزاحمی هستند که در معادلات خشکِ تولید، نادیده گرفته می‌شوند.

حکمرانی با منطق چاه، مدیرانی را بر مسند می‌نشاند که تخصصشان نه «توسعه»، که «تخلیه» است. این مدیران، فئودال‌های مدرنی هستند که بر سرزمینی فرمان می‌رانند که به آن تعلق ندارند و مأموریتشان، ارائه یک کارنامه قابل دفاع برای بازگشت پیروزمندانه به «مرکز» است، حتی اگر این کارنامه بر ویرانه‌های یک استان نوشته شده باشد.

«حکمرانی و مدیریت» در خوزستان به یک تئاتر ابزورد شبیه است: جریان آب به جای سیراب کردن دشت‌های تشنه، به سمت صنایع و کشت‌های زیان‌ده منحرف می‌شود؛ گزارش‌های افتخارآمیز تولید، بلند و رسا خوانده می‌شوند، اما هزینه‌های پنهان آن در سلامت مردم، در سکوتی معنادار بایگانی می‌گردد؛ و نهادهای ناظر، به جای پیشگیری از فاجعه، به کاتبانی بدل شده‌اند که تنها شرح وقایع را پس از وقوع می‌نویسند.

این‌ها چرخ‌دنده‌های زنگ‌زده‌ی همان دستگاه مدیریتی هستند که از مرکز کوک می‌شود؛ دستگاهی که صدای مردم محلی برایش یک نویزِ قابل چشم‌پوشی است.

بنابراین، «مطالبه‌گری» در این سطح، دیگر درخواستِ ساخت یک پل یا آسفالت یک جاده نیست. این‌ها مُسکّن‌هایی برای دردی سرطانی هستند.

مطالبه‌گری اصیل، فریاد برای تغییر «سیستم‌عامل» حکمرانی است، نه صرفاً نصب چند «نرم‌افزار» جدید. مطالبه‌گری یعنی پرسیدن این سوال بنیادین: آیا خوزستان یک «مزرعه ملی» برای تأمین منافع مرکز است یا یک «استان» با حقوق شهروندی برابر؟ آیا سهم مردمی که غبار جنگ و صنعت را توأمان تنفس کرده‌اند، تنها در آمارهای تولید خلاصه می‌شود؟

احیای خوزستان، نه با جلسات بی‌شمار و صورتجلسه‌های بی‌اثر، که با یک چرخش پارادایمیک در نگاه حاکمیت ممکن است: گذار از منطق چاه به منطق خانه. خانه حرمت دارد، آبادانی‌اش بر استخراجش اولویت دارد و ساکنانش، مالک و صاحب حق‌اند، نه کارگران فصلی یک پروژه ملی.

رسانه‌ی متعهد امروز، باید جراح این کالبد بیمار باشد؛ باید با تیغ تحلیل، این تومور بدخیمِ نگاه ابزاری را به نمایش بگذارد. خوزستان نه یک مسأله، که «آینه» تمام‌نمای کارآمدی ماست. تصویری که امروز در این آینه می‌بینیم، آینده ایران را خواهد ساخت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا